نقشه ناامن شهر تهران
نگاهی به نسبت جرم و جنایت با بافت اجتماعی و محیط شهری در تهران و حاشیه آن
جرم در تهران صرفاً نتیجه انتخاب فردی نیست؛ بازتابی است از شکافهای اجتماعی، فقر، حاشیهنشینی و بیعدالتی در توزیع امکانات. هرچه از مرکز شهر دور میشویم، نشانههای ناامنی بیشتر دیده میشود. این یادداشت نگاهی دارد به رابطه میان جرم و بافت شهری، و لزوم بازنگری در نگاه مدیریتی به امنیت.
در هر کلانشهری، جرم و جنایت نه پدیدهای ناگهانی، بلکه نتیجهای از پیوستاری پیچیده است؛ از ساختار اجتماعی گرفته تا معماری فیزیکی شهر. در تهران و بهویژه مناطق حاشیهنشین آن، این نسبت بیشتر به چشم میآید. تفاوت میان نرخ جرم در مناطق برخوردار و کمبرخوردار، فقط فاصلهای جغرافیایی نیست، بلکه نشانهای از شکافهای اقتصادی، فرهنگی و حتی مدیریتی است.
محلههایی با زیرساختهای ضعیف، فقدان امکانات تفریحی و آموزشی، تراکم جمعیت بالا و نبود نظارت مؤثر، اغلب بستری مناسب برای رشد ناهنجاریها فراهم میکنند. در مقابل، مناطقی که از امنیت اجتماعی و اقتصادی برخوردارند، کمتر درگیر آسیبهای جدی هستند.
تهرانِ امروز، نقشهای ناهمگون از فرصت و تهدید است. هرچه فاصله از مرکز شهر و مناطق توسعهیافته بیشتر میشود، حس طردشدگی اجتماعی و فقدان آینده روشن، خود را بیشتر نشان میدهد. در بسیاری از مناطق جنوبی و حاشیهای پایتخت، جوانان در غیاب فرصتهای برابر، به حاشیه زندگی اجتماعی رانده میشوند؛ و این، آغازی است برای افتادن در چرخه جرم.
بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی نیروی انتظامی، مناطق ۱۵، ۱۸ و ۲۰ تهران، از جمله مناطقی هستند که بیشترین نرخ وقوع جرایم خرد و خشونتهای شهری را تجربه میکنند. این مناطق در عین حال با مشکلات انباشتهای چون فقر، بیکاری، مهاجرت بیبرنامه و کمبود امکانات روبهرو هستند. در مقابل، مناطقی چون منطقه ۳ یا ۵ که از نظر کیفیت زندگی، سطح تحصیلات و امکانات عمومی در جایگاه بالاتری قرار دارند، نرخ جرم پایینتری دارند.
افزایش نظارت پلیسی هرچند در کوتاهمدت میتواند باعث کاهش برخی جرایم شود، اما راهکار بلندمدت نیست. ایجاد عدالت فضایی، ارتقای سطح خدمات شهری، آموزش و توانمندسازی اقتصادی مردم، کلیدهای پیشگیری از جرماند. برای مثال، تجربه موفق برخی کشورها در کاهش جرم، نه بر پایه برخورد قهری، بلکه با تمرکز بر سیاستهای اجتماعی و بازآفرینی محلات حاشیهای شکل گرفته است.
نباید فراموش کرد که وقتی افراد حس تعلق به محل زندگیشان را از دست بدهند، نظارت اجتماعی از بین میرود. وقتی محلهها بیهویت میشوند، هر جرم کوچکی میتواند به تهدیدی بزرگ بدل شود. جامعهای که سرمایه اجتماعی در آن تضعیف شود، هرچقدر هم ابزارهای کنترل فیزیکی را افزایش دهد، باز هم در برابر موج ناهنجاریها آسیبپذیر باقی میماند.
امنیت پایدار، از دل مشارکت اجتماعی، توسعه متوازن و اعتماد عمومی زاده میشود؛ نه صرفاً با دوربینهای مداربسته و گشتهای شبانه.